مکالمه انگلیسی در مورد خانواده به همراه ترجمه فارسی
صحبتکردن در مورد خانواده به زبان انگلیسی چگونه است؟ شاید برایتان پیش بیاید که در موقعیتی بخواهید درباره خانواده خود به زبان انگلیسی به دیگران توضیحاتی دهید؛ اما آیا میدانید که از چه عبارات و کلمههایی استفاده کنید که منظور خود را بهتر برسانید؟
در زبان انگلیسی برای تمام نسبتهای خانوادگی عباراتی مشخص وجود دارد که بهمنظور جملهبندی درست و ادای مطلب باید حتماً آنها را یاد بگیرید. شما میتوانید این عباراتها را از طریق نمونه مکالمههای زبان انگلیسی آموخته و سپس در صحبتهای روزمرهتان بهکار ببرید.
با شرکت در دوره مکالمه فشرده یا معمولی در کلاسهای آموزشی زبان انگلیسی میتوانید بهمرور زمان مهارت خود را در صحبتکردن به زبان انگلیسی افزایش دهید. دیدن نمونه جملات و عبارتها نیز کمکتان میکند که مسیر یادگیری را زودتر بپیمایید.
بررسی لغات انگلیسی پرکاربرد در مورد خانواده
اگر در دوره لغت زبان انگلیسی شرکت کنید، در جلسات مربوط به معرفی نسبتهای خانوادگی با دنیایی از کلمات جدید روبرو میشوید که جزء پرکاربردترین کلمهها در زبان انگلیسی هستند.
پدر | فادِر | father |
مادر | مادِر | mother |
فرزند پسر | سان | son |
فرزند دختر | داتِر | daughter |
شوهر | هازبند | husband |
همسر(زن) | وایف | wife |
برادر | بِرادِر | brother |
خواهر | سیستِر | sister |
پدربزرگ | گِرندفادِر | grandfather |
مادربزرگ | گِرِندمادِر | grandmother |
نوه پسر | گِرندسان | grandson |
نوه دختر | گِرِندداتِر | granddaughter |
عمو یا دایی | آنکِل | uncle |
عمه یا خاله | اَنت | aunt |
برادرزاده یا خواهرزاده(پسر) | نِفیو | nephew |
برادرزاده یا خواهرزاده(دختر) | نیس | niece |
عمهزاده، عموزاده، داییزاده، خاله زاده | کازِن | cousin |
پدر پدربزرگ | گریت گِرَندفادِر | great grand-father |
مادر مادربزرگ | گریت گِرَندمادِر | great grand-mother |
پدرشوهر، پدرزن | فادِر اینلا | father-in-law |
مادرزن، مادرشوهر | مادِر اینلا | mother in-law |
برادر شوهر، شوهر خواهر، باجناق | برادِر اینلا | brother-in-law |
خواهر شوهر، خواهرزن، جاری | سیستر اینلا | sister in-law |
داماد-ناپسری | سان اینلا | son-in-law |
عروس | داتِر اینلا | daughter-in-law |
شوهر سابق | اکس هازبِند | ex-husband |
زن سابق | اَکسوایف | ex-wife |
برادر ناتنی | هف بِرادِر | half-brother |
خواهر ناتنی | هَف سیستر | half-sister |
پدرخوانده | اِستِپ فادِر | step-father |
مادرخوانده | استٍپ مادِر | step-mother |
پسرخوانده | اِستِپ سان | step-son |
بررسی جملات انگلیسی پرکاربرد درباره خانواده
برخی از جملات انگلیسی برای بیان منظور خود درباره خانواده بسیار پرکاربرد هستند:
من خانواده کوچکی دارم. | . I have a small family |
من خانواده پرجمعتی دارم. | . I come from a large family |
اینها والدین من هستند. | . These are my parents |
پدربزرگ زنده است، اما مادربزرگ فوت کرده است. | . Grandfather is alive, but grandmother is dead |
آیا شما خانواده پرجمعیتی دارید؟ | ?Do you come from a large family |
این خواهر بزرگتر من است. | . This is my elder sister |
آن عموی من است. | . That is my cousin |
جک برادر ناتنی من است. | Jack is my half brother |
این ناخواهری سارا است. | This is Sara’s stepsister |
آیا شجرهنامه خانوادگی من را دیدهای؟ | Have you seen my family tree? |
خانواده ما پنجنفره است. | There are five people in my family |
من تکفرزندم. | There are five people in my family |
درباره خانوادهات بهم بگو. | Tell me about your family |
آیا خواهر و برادر داری؟ | Do you have any brothers and sisters? |
آیا با پدربزرگ و مادربزرگت زندگی میکنی؟ | Do you live with your grandparents? |
برادرت چیکار میکنه؟ | What does your brother do? |
آیا بچه دارید؟ | Have you got any children? |
ازدواج کردی؟ | Are you married? |
من مجردم. | I am single |
آیا او خواهر دوقلوی شماست؟ | Is she your twin sister? |
پدرت چیکار میکنه؟ | What does your father do? |
من از یک خانواده اصیل هستم. | I am connected with a noble family. |
او با تو نسبتی دارد؟ | Is he related to you? |
بله، او از اقوام درو من است؟ | Yes, she is a distant relative of mine. |
خانوادهام هر کدام یک جایی هستند. | My family is scattered across the country. |
یکنفر دیگر بهزودی به جمع خانوادهمان اضافه میشود. | We are going to have an addition to the family soon. |
در خانوادهاش همه مردها کچل هستند. فکر میکنم ارثی باشد. | All the men in his family are bald; I suppose it’s hereditary. |
خانواده همسرم آخر همین هفته سرمان خراب میشوند. | My wife’s family is descending on us this weekend. |
همه بچههایش اهل هنر هستند. انگار هنر تو خون آنهاست. | All her children are very artistic; it must run in the family. |
پدرم دنبال یک کار میگردد که خانواده را تأمین کند. | My father is looking for a job to support his family? |
او به سختی خرج خورد و خوراک و پوشاک خانوادهاش را در میآورد. | He can barely feed and clothe his family. |
او باعث ننگ و آبروریزی خانواده ما بوده است. | He has brought shame and disgrace to our family. |
میخواهم شجره نامه خانوادگیام را به شما نشان بدم. دوست داری ببینی؟ | I want to show you my family tree now. Are you interested to see it? |
اینها جیل و تام هستند. زوج تازه ازدواج کردهای هستند. | This is Jill and Tom. They’re a newly-married couple. |
این خانم میانسال یک از اقوام نزدیک مری است. | This middle-aged woman is one of Mary’s close relatives. |
نام نزدیکترین خویشاوند خود را ذکر کنید. (مخصوص فرمهای رسمی) | Give the name of/ indicate your next of kin. |
اینها تام و باربارا هستند. زن و شوهرند. | This is Tom and Barbara. They’re husband and wife. |
اینها پت و پنی هستند. دو قلواند. | This is pat and penny. They’re twins. |
این پدرزن/ پدرشوهرم و این هم مادرزن/ مادرشوهرم است. | This is my father- in-law and this is my mother- in- law. |
او دختر عمو (یا دخترعمه)/ دخترخاله (یا دختردایی) من است. | She’s my paternal/ maternal cousin. |
این برادر بزرگم (مسن ترین) و این هم خواهر بزرگم (مسن ترین) است. | This is my eldest brother and this is my eldest sister. |
انواع توضیحات در مورد خانواده به زبان انگلیسی
گاهی در مورد موضوعات مختلف باید توضیحاتی به زبان انگلیسی درباره خانوادهتان دهید. در این شرایط باید بدانید که از چه جملهها و عبارتهایی استفاده کنید تا دقیقاً منظور خود را به طرف مقابل برسانید:
صحبت درباره روابط خانوادگی
ما خیلی نزدیکیم و همهچیزو با هم به اشتراک میذاریم. | We’re very close-knit; we share everything with each other. |
من و خواهرم در خانه مثل آتش هستیم. (بهمعنی خیلی خوب) | My sister and I get along like a house on fire. (meaning: very well) |
اون برادر ناتنی منه ؛ یکی از خانوادهمون رو با هم به اشتراک میذاریم، نه همه رو. | He’s my stepbrother; we share a parent but not both. |
صحبت درباره فعالیت خانوادگی
ما در بسیاری از مواقع در شامهای یکشنبه دور هم جمع میشیم تا از زندگی هم باخبر بشیم. | We often gather for Sunday dinners to catch up on each other’s lives. |
توی هر تعطیلات، ما سنتی داریم که طی اون به همدیگه هدیه میدیم و یک وعده غذایی داریم. | Every holiday, we have a tradition of exchanging gifts and sharing a festive meal. |
ابراز نگرانی یا آرزوی خوب درباره خانواده
امیداوریم همه چیز با خانوادهات خوب باشه. | I hope everything is going well with your family. |
توی این زمان دشوار، فکر من با تو و خانوادهات هست. | My thoughts are with you and your family during this difficult time. |
فصل تعطیلات و سال جدید به خانوادهتون مبارک | Wishing your family a joyful holiday season and a Happy New Year! |
صحبت درباره رویدادهای خانوادگی
ما برای تابستون سال آینده یک دیدار خانوادگی در نظر گرفتیم؛ سالهاست که همهمون با هم نیستیم. | We’re planning a family reunion next summer; it’s been years since we all got together. |
مراسم فارغالتحصیلی دختر برادر/خواهرم اتفاق نزدیکه و ما به اون افتخار میکنیم. | My niece’s graduation ceremony is coming up, and we’re so proud of her. |
ما یک دورهمی خانوادگی در آخر هفته داریم؛ امیدوارم شما هم بتونید شرکت کنید. | We’re hosting a family barbecue next weekend; I hope you can make it. |
صحبت درباره داستان های خانوادگی
اجازه بدین از آخرین تعطیلات خانوادگیمون یک داستان خندهدار براتون بگم. | Let me tell you about a funny story from our last family vacation. |
در زمان کودکیمون، پدر بزرگ و مادر بزرگ داستانهای جالبی از زمان جوانیشون برامون تعریف میکردند. | Growing up, my grandparents used to share fascinating stories from their youth. |
گذشته خانواده برای من مهمه؛ من دوست دارم داستانهای نسلهای گذشتهمون رو بدونم. | Family history is important to me; I love hearing about our ancestors. |
صحبت برای ابزار قدردانی
از خانوادهام برای حمایتهاشون متشکرم؛ همیشه در کنار من بودن. | I’m so grateful for the support of my family; they’ve always been there for me. |
ازتون بابت دعوت به جشن خانوادگیمون متشکرم. | Thank you for inviting me to be part of your family celebration. |
از محبت و درک خانوادهام سپاسگزارم. | I appreciate the love and understanding my family provides. |
صحبت برای ارائه کمک در خانواده
اگه نیاز به کمک داشتی، تردید نکنی؛ خانواده همیشه در کنار هم هستن. | If you ever need help, don’t hesitate to reach out; family looks out for each other. |
اگ چیزی هست که من میتونم برای حمایت از تو و خانوادهات انجام بدم، بهم بگو. | Let me know if there’s anything I can do to support you and your family. |
ما اینجا هستیم، هر چیزی که بخوای؛ خانواده در اولویته. | We’re here for you, no matter what. Family comes first. |
صحبت درباره سنت های خانوادهها
خانواده ما رسم داره که هر تابستون به کمپینگ بریم؛ همه ما با شور و اشتیاق منتظرش هستیم. | Our family has a tradition of going camping every summer; it’s something we all look forward to. |
ما رسم داریم که در تعطیلات با هم دیگه کلوچه بپزیم و به اشتراک بگذاریم. | During the holidays, we have a tradition of baking cookies together. |
صبحانه روز یکشنبه برای ما یک رسم خانوادگی محبوبه. | Sunday morning brunch is a cherished family tradition for us. |
صحبت درباره ارزش های خانوادگی
ارزشهای خانوادگی برای ما مهمه, ما صداقت، احترام و مهربونی رو در اولویت قرار میدیم. | Family values are important to me; we prioritize honesty, respect, and kindness. |
ما به پرورش احساس مسئولیت و استقلال در خانوادهمون معتقد هستیم. | We believe in fostering a sense of responsibility and independence in our family. |
آموزش اهمیت همدلی به فرزندانمون یک ارزش اساسی خانواده است. | Teaching our children the importance of empathy is a fundamental family value. |
صحبت کردن درباره اعضای خانواده
خانواده ما 4 نفری هست. من، یک خواهر، یک برادر و البته پدر و مادرم. | There are 4 people in my family: I have one sister, one brother and my parents of course. |
من یک خانواده کوچک دارم؛ فقط من و پدر و مادرم بدون هیچ خواهر و برادری. | I come from a small family. It’s just me and my parents and no siblings. |
من یک خانواده بزرگ دارم. 7 نفر هستیم. 4تا خواهر و برادر دارم. 2 خواهر و 2 برادر. | I come from a very big family. There are seven of us. I have four siblings – two sisters and two brothers. |
توی خانواده من، خودم و مامانم هستیم. هیچ خواهر و برادری نداریم. | In my family, it’s just me and my mum. I don’t have any siblings. |
اون یک خانواده کوچک 3 نفره داره. | She comes from a small family of three. |
صحبت درباره محل زندگی
ما توی شیراز یک آپارتمان کوچک داریم. فقط من و پدر و مادرم هستیم، برای همین برای هر 3 ماه کافیه. | We have a small apartment in Shiraz. It’s just me and my parents so it’s big enough for the three of us. |
ما در حومه شهر یک خانه بزرگ داریم. همه خواهر و برادرهایم بهدلیل دانشگاه از خونه رفتن، برای همین خونه الان حتی بزرگتر هم بهنظر میاد. | We own a big house in the suburbs. All my siblings have left for college so now the house feels even bigger. |
من با خانوادهام در تهران زندگی میکنیم. ما یک خانه سنتی بزرگ با کلی جا برای همه داریم. | I live with my family in Tehran. We have a big traditional house there with plenty of room for all of us. |
صحبت درباره ویژگی های اعضای خانواده
من خیلی با مامانم تفاوت دارم. او یک فرد بشاشه که مدام بقیه رو میخندونه؛ ولی من خیلی آرومم. مادرم معلم ابتداییه. | I’m very different from my mum. She’s a very cheerful person, always making everyone laugh, but I’m a very quiet person. She’s an elementary school teacher. |
فکر میکنم که من شبیه بابام هستم. چشمها و لبهام شبیه اونه. وقتی که مردم مارو میبینن، خیلی زود میفهمن که ما پدر و پسریم. | I think I take after my dad. I have his eyes and lips. When people see us they can say we’re father and son. |
خواهر بزرگم یک هنرمند و خیلی استعداد دارد. | My older sister is an artist. And she’s quite talented. |
انواع سوال ها درباره خانواده به زبان انگلیسی
شاید بخواهید به زبان انگلیسی درباره خانواده کسی از او سوال کنید. سؤالیکردن جملات در زبان انگلیسی و تغییر دادن جملات برای برخی کمی سخت است؛ بههمیندلیل با خانواده نمونه سوالات مرتبط میتوانید مسیر یادگیری زبان انگلیسی را بهتر بپیمایید:
تعداد اعضای خانواده شما چند نفره؟ | How many family members do you have? |
با کی زندگی میکنی؟ | Who do you live with? |
آیا برادر یا خواهری داری؟ | Do you have any siblings? |
رابطهات با بردارها و خواهر هات چطور؟ | What is your relationship with your siblings? |
آیا بزرگترین/کوچکترین فرد در خانوادهات هستی؟ | Are you the oldest/youngest in your family? |
والدین تو چه کاری انجام میدن؟ | What do your parents do for a living? |
آیا خانواده بزرگتری هم داری؟ | Do you have any extended family members? |
چقدر اغلب خانوادهات رو میبینی؟ | How often do you see your family? |
آیا پسر یا دختر خوانده داری؟ | Do you have any nieces or nephews? |
انواع مکالمه به زبان انگلیسی
در کنار انواع کلمهها، عبارات و جملههای پرکاربرد در زبان انگلیسی، باید مکالمههای معمولی را نیز به این زبان بخوانید تا بهتر به آن مسلط شوید.
مکالمه اول
SarAmir: Hey, Ali! How’s everything with your family?
سارا: سلام علی، حال همهتون چطوره؟
Ali: Hi, Sara! Everyone’s doing well, thanks for asking. How about yours?
علی: سلام، سارا! همه خوبن، مرسی که پرسیدی. حالتون چطوره؟
SarAmir: We’re good too. Dad’s been busy with work, but Mom finally convinced him to take a short vacation next month.
سارا: ما هم خوبیم. پدر خیلی مشغول کار بود، ولی مادر بالاخره با اون موافقت کرد که ماه بعد یه تعطیلات کوتاه برود.
Ali: That sounds great! Where are they planning to go?
علی: خیلی عالیه! دارند به کجا فکر میکنند بروند؟
SarAmir: They’re thinking of visiting the mountains. Mom wants to enjoy the scenery, and Dad is excited about the hiking trails.
سارا: فکر میکنند کوهستان برن. مادر دوست داره از مناظر لذت ببره، و پدر هم خوشحاله که به مسیرهای پیادهروی علاقه داره.
Ali: Nice choice! Our family used to go on camping trips when we were kids. Those are some of my favorite memories.
علی: انتخاب خوبیه! خانواده ما وقتی کودک بودیم، عادت داشتیم که سفرهای کمپینگ بریم. اون لحظات یکی از خاطرات مورد علاقهام هستند.
SarAmir: That sounds lovely. Do you still get together with your family often?
سارا: خیلی خوبه. آیا هنوز هم خودتون رو خانواده برنامهریزی میکنید؟
Ali: Yeah, we try to meet up at least once a month. It’s not always easy with everyone’s schedules, but we make it work. How about you?
علی: بله، سعی میکنیم حداقل یک بار در ماه دیدار کنیم. هرکسی زمانبندیهای مختلفی داره، ولی ما سعی میکنیم که این کارو انجام بدیم. تو چطور؟
SarAmir: We have a family dinner every Sunday. It’s like a tradition now. We take turns hosting, and it’s a nice way to catch up.
سارا: ما هر هفته یکبار شام خانوادگی داریم. انگار یه سنتشده. هرکس یک هفته میزبان میشه و این یک راه خوب برای در جریان قرار گرفتنه.
Ali: That’s a great idea. Speaking of traditions, any special family traditions during the holidays?
علی: این ایده عالیه. صحبت از سنتها، آیا توی تعطیلات سنت خاصی دارید؟
SarAmir: Oh, plenty! Christmas Eve is a big deal for us. We exchange gifts, have a big feast, and then play board games until late at night.
سارا: اوه، خیلی. شب قبل از کریسمس برامون مهمه. هدیهها رو تبادل میکنیم، یک جشن بزرگ داریم و بعد از شام بازیهای تخته رو تا دیروقت انجام میدیم.
Ali: We do something similar on Thanksgiving. It’s all about gratitude, good food, and spending quality time together.
علی: ما هم توی سپاسگزاری، غذاهای خوب و گذراندن وقت با همین اهمیت روز عید شکل میدیم.
SarAmir: Family traditions are so important. They create a strong bond and a sense of belonging.
سارا: سنتهای خانوادگی خیلی مهمن. یک ارتباط قوی و احساس تعلق ایجاد میکنند.
Ali: Absolutely. By the way, how’s your sister doing?
علی: کاملاً درسته. بههرحال، خواهرت چطوره؟
SarAmir: Jenny? She’s doing well. Busy with college, but she’s managing. Mom and Dad miss her a lot though.
سارا: جنی؟ او خوبه. با دانشگاه خیلی مشغوله، ولی مدیریت میکنه. مامان و بابا خیلی از دیدنش محروم هستند.
Ali: It must be different with her away. How about you? Do you miss having her around?
علی: با دوربودنش احتمالاً خیلی فرق میکنه. اما تو چطور؟ دلت میخواد که اطرافت هست؟
SarAmir: Definitely. It’s quieter without her, and the house feels a bit empty. But we catch up regularly through video calls, so that helps.
سارا: قطعاً. بدون وی دورتره و خونه کمی خلوت تره. ولی ما به انتظار مشتاقانه با تماسهای تصویری هم ارتباط داریم، که کمک میکنه.
Ali: Technology does make staying connected easier. Well, I’m glad to hear everyone is doing well. Give my regards to your family!
علی: تکنولوژی واقعاً ارتباط برقرارکردن رو آسونتر کرده. خوبه که همه خوبن. سلام به خانوادهات برسون.
SarAmir: Will do! And send my regards to yours too, Ali. Let’s plan a get-together soon.
سارا: حتماً! و سلام به خانوادهات از طرف من هم برسون. بزودی یک دیدار رو برنامهریزی کنیم.
Ali: Absolutely, I’d love that. Take care, Sara!
علی: حتماً، خیلی دوست دارم. مراقب خودت باش، اِما!
مکالمه 2
AMIR: Farhad, Are you from a big family?
امیر: آیا شما از یک خانواده بزرگ میآیید؟
FARHAD: Yes, Amir. I have 4 sisters and 1 brother.
فرهاد: بله امیر، من یک برادر و چهار خواهر دارم.
AMIR: Oh, but I have a small family. I only have a sister.
امیر: اوه! اما من خانواده کوچکی دارم. من تنها یک خواهر دارم.
FARHAD: I have to say that my older brother has been married for 4 years and he has a son and a daughter.
فرهاد: باید بگویم که برادر بزرگترم ۴ سال است که ازدواج کرده و یک پسر و یک دختر دارد.
AMIR: How old are your parents?
امیر: پدر و مادر تو چند سال دارند؟
FARHAD: My father is about 60 and my mother is 56 years old.
فرهاد: پدر من در حدود ۶۰ سال و مادر من ۵۶ سال دارد.
AMIR: How old are your nephew and niece?
امیر: برادرزاده و خواهرزاده شما چند ساله هستند؟
FARHAD: He is 3 years old and she is 5 months old.
فرهاد: برادرزاده من ۳ ساله و خواهرزاده من ۵ ماهه است.
AMIR: How about you sister, is she married?
امیر: خواهرت چطور؟ او متاهل است؟
FARHAD: Yes, she got married 3 years ago unluckily she had an unsuccessful marriage. She is divorced and she has a daughter.
فرهاد: بله، او ۳ سال پیش ازدواج کرد؛ اما متاسفانه ازدواج ناموفقی داشت. او طلاق گرفتهاست و یک دختر دارد.
AMIR: Oh, I’m afraid.
امیر: اوه! متاسفم.
FARHAD: It is ok because she remarried to Andy. he is a great husband for my sister and perfect step-father for my nephew.
فرهاد: اشکالی ندارد؛ زیرا او دوباره با اندی ازدواج کرد. او یک شوهر عالی برای خواهرم و ناپدری عالی برای برادرزاده من است.
AMIR: Oh thanks, break time is over. we need to get in.
امیر: اوه! ممنونم. زمان استراحت به پایان رسیدهاست. ما باید برویم.
FARHAD: Ok let’s go.
فرهاد: درسته، برویم.
مکالمه 3
How are you?
حالت چطور است؟
I’m ok.
بسیار عالی.
How old are you?
چند سالتونه؟
I am 30.
من ۳۰ سالمه.
Are you married?
متاهلید؟
Yes. I got married 2 years ago.
بله. من ۲ سال پیش ازدواج کردم.
Do you have any kids?
بچه دارید؟
Yes. I have a son. She is four years old. Do you have children?
بله. من یک دختر دارم. او یک سالش است. شما چطور؟
Yes, I have two. My older son is six, and my younger son is fore
بله. من ۲ تا دارم. پسر بزرگترم شش سالشه و پسر کوچکترم ۴ سالشه.
Do you have any photos?
ازشون عکسی دارید؟
Yes, they are in my Bag.
بله. توی کیفم هست.
Who is this?
این کیه؟
That is my older son with his grandmother and grandfather.
این پسر بزرگترم است با پدر بزرگ و مادر بزرگش.
He is a good-looking boy.
پسر جذابی است.
Thank you. Here is a photo of the whole family.
ممنون. این یک عکس از تمام خانوادهام است.
Who are the other men and women?
این خانم و آقا کی هستند؟
That is my aunt and uncle and these are my cousins.
این عمو و عمهام است. و اینها پسرعموهایم هستند.
Well, it was nice to meet you. Say ‘hi’ to your husband.
خوب. از دیدنت خوشحال شدم. سلام من را به همسرت برسان.
مکالمه 4
Teacher: Good morning, children. I hope you are well! Today we will talk about family members. Can anyone tell me who their family members are?
معلم: صبح بخیر بچهها. امیدوارم حال شما خوب باشد! امروز در مورد اعضای خانواده صحبت میکنیم. آیا کسی میتواند به من بگوید که اعضای خانواده چه کسانی هستند؟
Student 1: I can answer. My family members are my mother, father and little brother.
دانشآموز ۱: من میتوانم پاسخ دهم. اعضای خانوادهام مادر، پدر و برادر کوچکم هستند.
Teacher: Great, thanks. Anyone else want to answer the question?
معلم: عالیه، ممنون. کس دیگری میخواهد به سؤال پاسخ دهد؟
Student 2: I can tell. My family members are my grandmother, grandfather, mother, father and two sisters.
دانشآموز ۲: میتوانم بگویم. اعضای خانوادهام مادربزرگ، پدربزرگ، مادر، پدر و دو خواهرم هستند.
Teacher: Well done. Can anyone tell me his family members’ names?
معلم: آفرین. آیا کسی میتواند نام اعضای خانوادهاش را به من بگوید؟
Student 3: Yes, my mom’s name is Emily and my dad’s name is Harry. My sister’s name is Anna. We all live together.
دانشآموز ۳: بله، نام مامانم امیلی و نام پدرم هری است. اسم خواهرم آنا است. ما همه با هم زندگی میکنیم.
Teacher: Great! Now let’s know more about the family members. I would like you to define mother.
معلم: عالیه! حالا بیایید در مورد اعضای خانواده بیشتر بدانیم. از شما میخواهم مادر را تعریف کنید.
Student 4: Mother is a woman. The mother is one of the parents. Mother births us.
دانشآموز ۴: مادر یک زن است. مادر یکی از والدین است. مادر ما را به دنیا میآورد.
Teacher: That’s right! And what is your explanation for the father?
معلم: درست است! و توضیح شما برای پدر چیست؟
Student 5: The father is a man. The father is a husband.
دانشآموز ۵: پدر، مرد است. پدر، شوهر است.
Teacher: Well done! Someone explain about the brother.
معلم: آفرین! یکی در مورد برادر توضیح بده.
Student 6: A brother is a boy who is blood-related to other family members.
دانشآموز ۶: برادر پسری است که با سایر اعضای خانواده نسبت خونی دارد.
Teacher: Very good! And what is a sister?
معلم: خیلی خوبه! و خواهر چیست؟
Student 7: A sister is a girl and like a brother, she is related by blood to other family members.
شاگرد ۷: خواهر دختر است و مانند برادر با سایر اعضای خانواده نسبت خونی دارد.
Teacher: Your work is excellent. Now we practice using these words together. Can anyone give me a sentence with the word “mother”?
معلم: کار شما عالی است. حالا استفاده از این کلمات را با هم تمرین میکنیم. آیا کسی میتواند یک جمله با کلمه «مادر» به من بگوید؟
Student 8: My mother cooks delicious food for our family and sings me lullabies every night.
دانشآموز هشتم: مادرم برای خانواده ما غذای خوشمزه میپزد و هر شب برایم لالایی میخواند.
Teacher: It was a great sentence! Can you say a sentence with the word “brother”?
معلم: جمله عالی بود! آیا میتوانید یک جمله با کلمه «برادر» بگویید؟
Student 9: My brother is older than me and takes me to school every day.
دانشآموز نهم: برادرم از من بزرگتر است و هر روز مرا به مدرسه میبرد.
Teacher: The cartoon was great. Remember to do this exercise at home as well. See you tomorrow.
معلم: کارتان عالی بود. به یاد داشته باشید که این تمرین را در خانه نیز انجام دهید. فردا شما را میبینم.
مکالمه 5
Kate, Are you from a big family
کیت آیا خانواده پرجمعیتی داری
Yes, I have six sisters and two brothers.
بله من شش خواهر و دو برادر دارم.
Nice. You know I have a small family. I have one sister.
خوبه، میدونی من خانواده کوچکی دارم و یک خواهر دارم.
Really! How old is your sister?
واقعاً! خواهرت چند سالش است؟
She is twenty five years old.
او بیست و پنج سالش هست.
Is she married?
آیا او ازدواج کرده است؟
Yes, she got married two years ago.
بله او دو سال پیش ازدواج کرد.
What does she do?
او چیکار میکند؟
She is a nurse.
او پرستار است.
Great. My younger brother is a doctor and he works in a hospital.
عالیه برادر کوچک من هم پزشک است و در بیمارستان کار میکند.
How about your elder brother؟
برادر بزرگترت چطور?
He is an engineer.
او مهندس است.
Glad to see you Kate. See you soon.
خوشحال شدم از دیدنت کیت بازم به زودی میبینمت.
مکالمه انگلیسی در مورد خانواده، موضوعی مهم در یادگیری زبان انگلیسی
مکالمه انگلیسی در مورد خانواده کمکتان میکند تا هر چه سریعتر مسیر یادگیری زبان انگلیسی را بیاموزید و به مفاهیم و بخشهای مختلف این زبان مسلط شوید. یادگیری نسبتها، توصیفها و جمله و کلمههای پرکاربرد برای بیان برخی توضیحها درباره خانواده بهمرور شما را با دنیای انگلیسیزبانها آشنا میکند. بسیاری از افراد باید در طی روز یا برای پرکردن فرمهای رسمی مختلف به زبان انگلیسی در مورد خانوادهشان متنی را بنویسند، برای همین یادگیری نحوه صحبت درباره خانواده به این زبان اهمیت زیادی دارد.
اگر شما نیز قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید، توصیه میکنیم انواع مکالمه انگلیسی در مورد خانواده بههمراه ترجمه فارسی را بخوانید. بعد از انجام این کار بهمرور میزان مهارتهایتان ارتقاء پیدا میکنند.
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما دراین زمینه می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30
جستجو
پست های اخیر
دستهها
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30