100 اصطلاح رایج در مکالمات زبان انگلیسی با معنی
کلمات روزمره و اصطلاحات کوتاه انگلیسی متنوع هستند و برای موقعیتهای مختلف استفاده میشوند. این اصطلاحات گاهی بهصورت ضرب المثل و گاهی در بین جملات عادی روزمره به کار میآیند. با شرکت در دوره آیلتس یا دورههای مشابه بسیاری از این جملات و کلمات را میآموزید.
با یادگیری اصطلاحات کوتاه انگیسی تسلط کاملی روی این زبان پیدا میکنید، بنابراین میتوانید در موقعیتهای مختلف منظورتان را به درستی به طرف مقابل برسانید. این موضوع تأثیر فوقالعادهای روی آینده شغل و زندگیتان در کشورهای خارجی نیز میگذارد.
انواع اصطلاح روزمره انگلیسی چه هستند؟ در دوره مکالمه فشرده یا دورههای مشابه چه اصطلاحاتی به زبان آموزان آموزش داده میشود؟ اینها سؤالهایی هستند که ذهن بسیاری را به خود درگیر میکنند، بههمین دلیل قصد داریم کاربردیترین اصطلاحات را با شما به اشتراک بگذاریم.
بررسی 100 اصطلاح رایج به زبان انگلیسی به همراه معنی
جمله | معنی |
نابرده رنج گنج میسر نمیشود | no pains ,no gains |
خواستن توانستن است | where there is a will there is a way |
اب در هاون کوبیدن | he beats a dead horse |
پول علف خرس نیست | money doesn’t grow on the tree |
چه کارهایی میکنی؟ (سرگرم چه کارهایی بودهاید؟ ) | ?What have you been up to |
اوه، خدای من! | ! Oh my God/ oh my gosh/ oh my Goodness |
حتماً | For sure |
فهمیدم/ گرفتم | I get it/ I got it |
آیا درست فهمیدم؟ درست متوجه شدم؟ | ?Did I get you right |
باورکردن چیزی | To buy something |
معرکه/ فوقالعاده | Off the hook/ Off the chain |
کاملاً درست است/ بیشتر از این نمیتوانم موافق باشم (کاملاً موافقم) | That’s so true /I couldn’t agree more |
به دل نگیرید | Don’t take it to heart |
این نهایت لطف شماست | That’s so kind of you |
نوشدارو بعد از مرگ سهراب | after death the doctor |
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو | when you are in Rome,do as the Romans do |
او خیالات خام در سر دارد | he builds castles in the air |
توانا بود هرکه دانا بود | knowledge is power |
پیمانهاش پرشده است | his days are numbered |
بههرجا بری آسمان همین رنگه | all roads lead to Rome |
از لحاظ احساسی خود را جمعوجورکردن و کنترل احساسات را در دست گرفتن | Pull yourself together |
خود را در موقعیت کسی قراردادن و با آن شخص احساس همدردی کردن | Put yourself in my shoes |
کسی یا چیزی که باعث میشود تا ناراحت و عصبی شوید. (به اصطلاح اعصاب شما را بهم میریزد. ) | Pain in the neck |
مگر از روی نعش من رد شوی | Over my dead body |
همسایه یا هممحلهای | Neck of the woods |
لقمه بزرگتر از دهان خود برداشتن (تلاش برای انجام چیزی بسیار سخت) | In over my head |
فهمیدن موضوعی پیچیده و سخت | Wrap your head around something |
چیز یا موقعیتی که الان در حال حاضر دارید بهتر از چیز یا موقعیتی است که ممکن است بعداً داشته باشید. | A bird in the hand is worth two in the bush |
پرسیدن اصل قضیه یا اتفاق از کسی که در آن اتفاق دخیل بوده است | Hear something straight from the horse’s mouth |
از آب گلالود ماهی گرفتن | fish in troubled waters |
خشک وتر با هم میسوزند | everyone is in the same boat |
دل به دریا زدن | take the plunge |
بادآورده را باد میبرد | easy comes,easy goes |
بیخبری خوشخبری است | no news is good news |
شاهنامه آخرش خوش است | all is well that ends well |
دو صد گفته چون نیم کردار نیست | actions speak louder than words |
هر گردی که گردو نمیشود | all that glitters is not gold |
چرا در مجلس عروسی داشتی چشمچرانی میکردی؟ | Why were you feeding your eyes in the wedding party |
چوب خدا صدا ندارد. | The mills of God grind slowly |
چقدر به شما بدهکارم؟ | How much do I owe you |
چه پررویی! | What cheek |
چه باید کرد؟ | What is to do |
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است | better late than never |
کوری که عصاکش کسی شود | the blind leading the blind |
جوجه را آخر پاییز میشمارند | don’t count your chickens before they’re hatched |
دیگ به دیگ میگه روت سیاه | the pot calling the kettle black |
دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند | don’t look a gift horse in the mouth |
یک دست صدا ندارد | many hands make light work |
کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد | The shoemaker’s wife goes the worst shod |
از دنده چپ برخاستن | To get out of bed on the wrong side |
با یک گل بهار نمیشود | One swallow does not make summer |
باد آورده را باد میبرد | Light come, light go |
اوه، پس بگو چرا / پس قضیه از این قرار بوده | Oh,That explains it |
میتوانست بهتر باشد | Could be better |
پیش میآید/ خیلی عجیب نیست | Things happen |
خوش به حالت! | ! Good for you |
داری با من شوخی میکنی! | ! You’ve got to be kidding me |
از شنیدنش خیلی متاسفم | So sorry to hear that |
موافقم/آخ گفتی! | Tell me about it |
من آخرین جملهتان را متوجه نشدم/ ببخشید، منظورتان را متوجه نشدم | I didn’t catch the last word / I’m sorry, I didn’t catch you |
نانش در روغن است | His bread is buttered on both sides |
یک تختهاش کم است | He is a button short |
به ساز کسی رقصیدن | To dance to a person’s tune |
حساب حساب است، کاکا برادر | Bargain is bargain |
مثل خر در گل مانده | Like a duck in thunderstorm |
نخود هر آشی بودن | To have a finger in every pie |
دست و پا چلفتی است | His fingers are all thumbs |
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها | There is no smoke without fire |
از چاه درآمدن و در چاله افتادن | To fall from the frying pan into the fire |
مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد | A burnt child dreads the fire |
بدجوری گیر کردم. | I am in a rather hole. |
به غیرتم برخورد. | My pride was wounded |
بد هیچکس را نخواهید. | Wish nobody ill. |
پایت را به اندازه گلیمت دراز کن. | Cut your coat according to your cloth |
پول حلال مشکلات است. | Money talks |
پای مرا وسط نکشید. | Don’t involve me |
پایش لب گور است. | He is on his last leg |
چارهای جز این ندارم. | I have no choice but… |
بیخیالش! | What do I care |
چه خیال باطلی | A fat chance |
احتیاطکردن در شرایطی خاص یا نسبت به شخص خاصی | Walking on eggshells |
دخلوخرج به هم نخوردن (یعنی میزان پولی که خرج میکنید از مقدار پولی که در میآورید بیشتر است) | In the red / in the black |
نوش جان | Bon appetit |
کاری را بدون برنامهریزی قبلی و ناگهانی انجامدادن | Do something at the drop of a hat |
پول زیادی برای زندگیکردن ندارند (تنها خرج خورد و خوراک دارند و دستشان به دهانشان نمیرسد). | Living hand to mouth |
من میروم بخوابم | I’m going to hit the hay /(sack) |
باید سنگ تمام بگذاری/ باید نهایت تلاشت را بکنی | You should go the extra mile |
با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته. | He robs his belly to cover his back. |
تا زندگی هست امید هست. | While there is a while there is a hope. |
توی باغ نیست. | He is off the rails. |
نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد. | Waste not, want not. |
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. | There is no smoke without fire. |
تازه اولشه. | This is only the beginning. |
تا نباشد چوبتر، فرمان نبرد گاو و خر. | Spare the rod and spoil the child. |
توانا بود هر که دانا بود. | Knowledge is power. |
تفرقه بینداز و حکومت کن. | Divide and rule. |
جریان چیه؟ | What is all about |
جلوی زبونت رو بگیر. | Control your tongue. |
بزن به چاک. | Buzz off. |
بفرمایید میل کنید. از خودتون پذیرایی کنید. | Help yourself. |
اصطلاحات کوتاه انگلیسی، جملات یا کلماتی کاربردی و مهم
اصطلاح انگلیسی جملاتی کوتاه یا کلماتی کاربردی هستند که در زمینههای مختلفی استفاده میشوند. این اصطلاحات مانند ضربالمثلهای ایرانی برای بروز برخی اتفاقات به کار میآیند. شما میتوانید با استفاده از این اصطلاحات بهمرور در زبان انگلیسی تسلط و مهارت کافی را به دست آورده و با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنید. در این زمینه پیشنهاد میدهیم که حتماً از یک مدرس حرفهای در حوزه زبان انگلیسی نیز کمک بگیرید.
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما دراین زمینه می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30
جستجو
پست های اخیر
دستهها
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30