کلمه در انگلیسی (بررسی معنای کلمات پرکاربرد برای آموزش زبان انگلیسی)
کلمه در انگلیسی
معنی کلمه اولین قدم برای آموزش زبان است. معنای کلمات پرکاربرد در آموزش زبان انگلیسی نقش مهمی دارد. سعی ما در این مقاله بر این است که شما را با معنای کلمات پرکاربرد آشنا کنیم.
کلمات مهم در آموزش زبان انگلیسی:
معنی کلمه Conquer به زبان فارسی
معنی کلمه conquer، اثرگذار در مکالمه و آموزش زبان انگلیسی است.
کلمه conquer به معنای مفتوح است و سایر معانی این کلمه متشکل میشود از: تسخیرکردن، مغلوبکردن، ستاندن، فتحکردن، غالبشدن و پیروزی یافتن بر..
مترادف کلمه Conquer:
overpower, overwhelm, quell, subdue, subjugate, vanquish
مشابه کلمه Conquer:
capture, defeat, lick, occupy, overcome, overthrow, rout, seize, suppress, take, win
معنی کلمه Decide به زبان فارسی
کلمهای اثرگذار در مکالمه و آموزش زبان انگلیسی میباشد.
کلمه Decide: حلکردن، قصدکردن، تصمیمگرفتن، فیصلدادن، فیصلهکردن، مصممشدن.
مترادف کلمه Decide:
conclude, determine, negotiate, resolve, settle, solve
مشابه کلمه Decide:
arbitrate, choose, complete, finish, seal, umpire
ادامه کلمات کاربردی در زبان انگلیسی:
معنی کلمه Succeed به زبان فارسی
کلمهای اثرگذار در مکالمه و آموزش زبان انگلیسی میباشد.
کلمه Succeed به معنای پیروزشدن است و سایر معانی این کلمه متشکل میشود از: موفقشدن، کامیابشدن، نتیجهبخشیدن، بدنبالآمدن، بطور توالی قرار گرفتن
مترادف کلمه Succeed:
flourish, prosper, thrive
مشابه کلمه Succeed:
arrive, bloom, blossom, take, triumph, win, work
متضاد کلمه Succeed:
تضادهای این کلمه، fail, flop هستند.
معنی کلمه Settle به زبان فارسی
کلمهای اثرگذار در مکالمه و آموزش زبان انگلیسی میباشد.
کلمه Settle: حلکن است و سایر معانی این کلمه متشکل میشود از: واریز، فرو نشستن، ماندن، جادادن، تصفیهکردن، معینکردن، مسکنگزیدن، تسویهکردن، فیصلدادن، ساکنکردن، مسکندادن، واریزکردن، نشستکردن، مستقرشدن، مقیمکردن، مستقرساختن، مقیمشدن، تهنشینشدن، تصفیهحسابکردن
معنی کلمه Clear به زبان فارسی
کلمهای اثرگذار در مکالمه و آموزش زبان انگلیسی میباشد.
معنی کلمه Clear: پاککردن است و سایر معانی این کلمه متشکل میشود از: صریح، معلوم، ظاهر، اشکار، پیدا، باصفا، صاف، زلال، واضح، شفاف، بارز، جلی، سلیس، روان، ساطع، طاهر، توضیحدادن، واضحکردن، تمیزکردن، صافکردن، خارچیدن، زدودن، روشنکردن، ترخیصکردن، تبرئهکردن
مترادف کلمه Clear:
fair مترادف این کلمه است.
مشابه کلمه Clear:
straight, abstract, definite, definitive, clear, explicit, express, frank, unequivocal, precise, open, punctual, clean-cut, clear-cut , perspicuous
definite, certain, clear , active, given , apparent, determinate, intelligible , assignable, overt
جهت مشاهده ویدیوهای آموزشی اینجا کلیلک نمایید.
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما دراین زمینه می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30
جستجو
پست های اخیر
دستهها
مشاوران ما در مرکز زبان هیراد هم اکنون آماده پاسخگویی به سوالات شما می باشند.
ارتباط در واتس اپ: کارشناسان آنلاین
ساعت کاری این بخش: 9 الی 20:30